نیروی انسانی در هر جامعهای به عنوان باارزشترین سرمایه شمرده میشود؛ به به صورتی که شاهدیم در نظام بینالملل کشورهایی که دارای جمعیت بیشتری می باشند، در رشد اقتصادی گوی سبقت را از سایر ملل ربودهاند. از آن جمله میتوان به کشورهای چین، هند، مالزی و… نیروی انسانی سرمایهای هست که میتواند با تخصص و دانش خود علوم و دانش را بومی کند و رشد اقتصادی را در هر زمینهای که کشور به آن احتیاج دارد بالا بردن دهد و به خودکفایی برساند. در این میان، آنچه نیروی انسانی را باارزشترین سرمایه میکند، تخصص و دانش و در کنار آن تعهد و وجدان کاری هست که موجب میشود کار مفیدی در جامعه صورت گیرد.
اما بهکارگیری اشخاص در کاری که با تواناییها و اطلاعات وی همخوانی ندارد یا تغییر در فعالیت کاری او میتواند زمینهی نارضایتی و کارگریزی را در فرد ایجاد نماید. علاوه بر این کارگریزی در زیادی از اشخاص به یک امر طبیعی مبدل شده هست و بیشترین سبب آن تنبلی و گریز از مسیولیت هست. در حقیقت عدم مسئولیتپذیری، خود یکی دیگر از عاملان کارگریزی شمرده میشود. خصوصیات روانی، من جمله تنبلی و آزمندی، در کنار هماهنگی با ناامیدی، علت میشود افرادی خسته و عبوس و غمگین در جامعه حضور دارا باشند که با شادی و کار بیگانهاند و از فعالیت و خلاقیت رویگردان می باشند.
در حقیقت وی معتقد هست که فقرا مورد ها خاصی می باشند که به صورت کامل و مناسب اجتماعی نشدهاند و سایر اشخاص ناسازگار با جامعه کسانی می باشند که نه هدفهای تعیینشده از سوی اجتماع را فهم کردهاند (مثلاً موفقیتهای اقتصادی و اجتماعی) و نه از روشهای رسیدن به آن آگاهی دارند. به نظر میرسد که ما در سطح ملی شاهد نوعی بحران در تلقی از کار، ثروتاندوزی و انباشت سرمایه و مفاهیم مربوط با آن و به صورت کلی فرهنگ کار هستیم.
به علاوه به نظر میرسد میزان انگیزهی پیشرفت نیز در بین مردم ایران کم هست و آنها صرفاً برای دستیابی به استانداردهای مطلوب زندگی تن به کار میدهند. بنابراین پس از تأمین آن، کوشش، پشتکار و سختکوشی توجیه چندانی در بین ایرانیان ندارد که ریشههای آن را میتوان در وابستگی قدرت اقتصادی برتر در شهرها به حکومت و کارگزاران محلی جستوجو کرد. به واسطهی حکومت استبدادی در ساختار تاریخ سابق ایران، روند خود به خودی مبدل سرمایهی مالی به سرمایهی تولیدی به بنبست میرسید و خصلت تجاری شهرها را پررنگتر میکرد که در آنها روح تحرک و پویایی کار صنعتی به چشم نمیخورد.
وجود این زمینه بعدها، با توجه به واردات کالاهای غربی و وابستگی کشور به درآمد حاصل از فروش نفت، به اقتصاد رانتی و غیررسمی انجامید که فضای اقتصاد ایران را غیررقابتی کرد. اقتصاد غیررقابتی و فضای ناروشن قراردادها و مبادلات علت پیشبینیناپذیر بودن فعالیت اقتصادی و بنابراین هرجومرج شده هست که کارگران و کارمندان را از کار و کوشش و فعالیت عقلانی رویگردان کرده و موجب فراگیر شدن اشتغال بیبرنامه و بیانگیزه به جای کار کردن بابرنامه و باانگیزه شده هست. به صورت کلی، انگیزهها و علل «کارگریزی» در ایران یا سایر کشورهایی که به شکلی با این معضل دست به گریبان می باشند متفاوت هست و میتوان آن را در علل متعددی جستوجو کرد؛ تغییر در فعالیتهای کاری، مثل فناوری جدید یا تغییر اغراض، حاکمیت ارتباطات بر ضوابط، بروکراسی سردرگم، ساعت کار فراوان، عدم پشتیبانی مسئولان از کارکنان خود، دخالتهای فراوان در مسائل شخصی، اجتماعی و زندگی خانوادگی در محیط کار، فشار بیشتر از حد متاثر از جعلی بودن مهلت انجام کارها، داشتن شغلی که متناسب با شاغل نباشد، فقدان مهارت کافی در نحوهی انجام کار، نبود مشاوره و ارتباطات، انجام کارهایی که بسیار مشکلاند یا ضرورت چندانی به انجام آنها نیست، فقدان مکانیسمهای کنترل و ارزشیابی و سبک مدیریت که امکان دارد تمام این عاملان موجب بروز کارگریزی و کاهش انگیزهی کیفیت کار در اشخاص گردد.
علاوه بر این از معضلاتی که فرهنگ کارگریزی در بر خواهد داشت میتوان به مورد ها مختلفی اشاره کرد، من جمله آنکه در جمعیتهای گریزان از کار و کوشش، خلاقیت و نوآوریهای ارزشمند پدیدار نمیشود، زیرا نوآوری و خلاقیت به دنبال سختکوشی در راه رسیدن به هدف به دست میآید و این خود سبب میشود کارآفرینی در جامعه رشد نیابد و فرصتهای شغلی جدید شکل نگیرد و به این ابزار، بر تعداد بیکاران کاذب و حقیقی جامعه افزوده گردد، زیرا زیادی از شغلهای کاذب خود نوعی بیکاری محسوب میشوند.
یکی دیگر از مشکلات پدیدآمده در اثر کاهلی انسانها واقع شدن اشتباهات فراوان هست.
تصمیمات غلط فراوانی که به خاطر بیتجربگی و تنگنا علم و دانش صورت میگیرد و صدمات بسیاری را به فرد و جامعه وارد میسازد و در آینده این اثرها تخریبی، فشار روانی زیادی بر اعضای یک جامعه وارد میکند و بهداشت روانی و تندرستی جامعه را مورد مخاطره قرار میدهد. علاوه بر این هنگامی که بر تعداد اشخاص کاهل و گریزان از مسیولیت اضافه میشود، زمانه برای حضور اشخاص فرصتطلب مهیا میگردد و مسئولیتها در دستان کسانی قرار میگیرد که کوشش میکنند با ایجاد یک محیط بدبینانهی شدید و تخریب اذهان دیگران و اوراق کردن شخصیت اشخاص، زمینه را برای پایمال کردن حقوق دیگران توسط خود فراهم کنند.
بنابراین هر چه بر تعداد اشخاص کاهل و تنبل اضافه میشود، از سوی دیگر، لحظه به لحظه شرایط برای حضور سودجویان مهیاتر میشود. طبق آنچه گفته گردید و چنانچه لازم باشد، در دستگاهها و سازمانها باید به هر نحوی تشویق و رضایت اشخاص پرکار و مسئولیتپذیر جلب گردد؛ چون که نارضایتی کسی که وظیفه ای را پذیرفته هست میتواند در کارگریزی و گریز از مسیولیت و عدم انجام آن تاثیرگذار واقع گردد و تنبیه و تشویق، خود میتواند یکی از ابزارهای تاثیرگذار در برطرف این مشکل باشد و باید اهتمام گردد در گزینشها اشخاص مسئولیتپذیر و دارای تعهد و کسانی که از تقوای شغلی زیادتر برخوردارند زیادتر استفاده گردد، چون که در یک سازمان یا در یک دستگاه اداری یا تولیدی حتی یک نفر فرد کارگریز میتواند موجب عدم مسئولیتپذیری در دیگر پرسنل باشد.
یکی دیگر از مشکلات در این امور بیتوجهی مسئولان به اشخاص و پرسنل زیرمجموعهی خود هست که توجه خاص و مخصوص به مبحث کمکاری و کار مفید و کارگریزی در زیرمجموعهی خود ندارند و این عامل موجبات دلسردی زیادی از اشخاص دارای تعهد و مقید به کار و کوشش را فراهم میکند. تحقق اغراض توسعه لازمه وجود فرهنگ، نگرش و روحیات اقتصادی مشوق و انگیزهبخش هست؛ به به صورتی که از کوشش و پشتکار، نظم و دقت، خلاقیت و نوآوری در کار، روحیهی کار جمعی و همکاری و روحیهی مسئولیتپذیری پشتیبانی نماید.
بنابراین فقدان یا ناتوانی این روحیات، که در قالب ناتوانی فرهنگ کار مفهومسازی شده هست، مانع بزرگی بر سر راه توسعهی اقتصادی در کشور قلمداد میشود. تحولهای اقتصادی معلول دگرگونی فرهنگ و منبعث از آن هست.
دگرگونی بنیادی و زیربنایی در فرهنگ و تکنیک جامعه به خودی خود موجب میشود که اقتصاد از حالت رکود فرهنگی خارج گردد و به رشد و توسعه برسد. معنا یکدلی یا همدلی را میتوان در شرح فردی که واجد ویژگیهای آدم متحرک و پویاست به کار برد و این خصوصیت به وی قدرت توسعهی هویت خود را میدهد و وی را قادر میسازد تا خود را با شرایط جدید و وضعیت متغیر منطبق نماید. رقابت میان کشورهای جهان روز به روز سختتر میشود و نسل آینده باید در میان این رقابت شدید زندگی کند و اگر سختکوشی را نپذیرد، وادار هست دنبالهرو دیگر جوامع گردد و از فرهنگ آنها تبعیت نماید.
به صورت مسلم، نهادینه شدن فرهنگ کار را باید از خانواده، مدرسه و جامعه شروع نمود. در کمال تأسف باید اظهار کرد کمکاری، عافیتطلبی و بیتوجهی به وجدان کاری ریشه در خانواده و پس از آن مدرسه دارد و کودکان، نوجوانان و جوانان با الگوبرداری از رفتارهای والدین و پس از آن معلمان و استادان خود با گریز از مسیولیت و کار زیادتر آشنا میشوند. بی شک اقتصاد ما، که دارد دوران گذار سرنوشتسازی را طی میکند، به کوشش و فعالیت تاثیرگذار و همهجانبه نیازمند هست. امید هست که شاهد تغییرات اثربخشی، چه در حوزهی قانون و فضای کسبوکار و چه در انگیزهی کار و فعالیت، باشیم تا بتوانیم به اغراض با اهمیت اقتصادی کشور در افق 20ساله دست یابیم. برای ریشهکن کردن بیکاری و گسترش اشتغالزایی در جامعه، باید نسلی را تربیت کنیم که با کار اُنس بگیرد.
ضروری هست والدین کودکان خود را علاوه بر تحصیل ، با کار و کوشش نیز آشنا نمایند و با مهارتآموزی و همکاری دادن آنها در فعالیتهای اجتماعی اشخاص مسئولیتپذیری تربیت نمایند. در غیر این صورت، نسل راحتطلب تنها به سوی فعالیتهای کاذب و دلالی رو خواهند آورد و چنین جامعهای با استعداد زیادی از آسیبهای اجتماعی می باشد. همان طور که میدانید، سال کنونی با عنوان سال «تولید ملی، پشتیبانی از کار و سرمایهی ایرانی» نامگذاری شده هست و بنابراین راهبرد کلیدی کشور کار و کوشش زیادتر هست.
اهمیت راهبرد فوق زمانی روشن میشود که بدانیم معضل کلیدی توسعهنیافتگی کشورها، تنبلی، کارگریزی و ارادهی ضعیف هست و نقطهی عطف دگرگونی و توسعه، در کار مضاعف و همت عالی نهفته هست. (*)
بهزاد رادنسب: کارشناس اقتصادی
انتهای متن/